سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۳

هر چه زود بر آید دیر نپاید.

خاکِ مشرق شنیده‌ام که کنند

به چهل سال کاسه‌ای چینی

صد به روزی کنند در مَردَشت

لاجَرَم قیمتش همی‌بینی

مرغک از بیضه برون آید و روزی طلبد

و آدمی‌بچه ندارد خبر و عقل و تمیز

آن که ناگاه کسی گشت، به چیزی نرسید

وین به تمکین و فضیلت بگذشت از همه چیز

آبگینه همه جا یابی از آن قدرش نیست

لعل دشخوار به دست آید از آن است عزیز