در تصانیف حکما آوردهاند که کژدم را ولادتِ معهود نیست چنانکه دیگر حیوانات را، بل احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا گیرند و آن پوستها که در خانه کژدم بینند اثر آن است. باری این نکته پیش بزرگی همیگفتم، گفت دل من بر صدق این سخن گواهی میدهد و جز چنین نتوان بودن، در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کردهاند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب!
پسری را پدر وصیت کرد
کای جوانبخت یاد گیر این پند
هر که با اهل خود وفا نکند
نشود دوستروی و دولتمند
کژدم را گفتند: چرا به زمستان به در نمیآیی؟ گفت: به تابستانم چه حرمت است که به زمستان نیز بیایم؟!