سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۸

بقالی را درمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در واسط.

هر روز مطالبت کردی و سخنان با خشونت گفتی.

اصحاب از تعنت وی خسته خاطر همی‌بودند و از تحمل چاره نبود.

صاحبدلی در آن میان گفت: نفس را وعده دادن به طعام آسان‌تر است که بقال را به درم.

ترک احسان خواجه اولیتر

کاحتمال جفای بوابان

به تمنای گوشت مردن به

که تقاضای زشت قصابان