مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۹

هر نفسی تازه ترم کز سر روزن بپرم

چونک بهارم تو شهی باغ توام شاخ ترم

چونک توی میر مرا در بر خود گیر مرا

خاک تو بادا کلهم دست تو بادا کمرم

چونک تو دست شفقت بر سر ما داشته‌ای

نیست عجب گر ز شرف بگذرد از چرخ سرم