غنی آن سخنگوی بلبل صفیر
نواسنجِ کشمیرِ مینو نظیر
چو اندر سرا بود، در بسته داشت
چو رفت از سرا تخته را وا گذاشت
یکی گفتش ای شاعرِ دل رسی
عجب دارد از کار تو هر کسی
به پاسخ چه خوش گفت مرد فقیر
فقیر و به اقلیمِ معنی امیر
ز من آنچه دیدند یاران رواست
درین خانه جز من متاعی کجاست
غنی تا نشیند به کاشانهاش
متاعی گرانی است در خانهاش
چو آن محفلافروز در خانه نیست
تهیتر ازین هیچ کاشانه نیست