مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۹

ای جهان را دلگشا اقبال عشق

یفعل الله ما یشا اقبال عشق

ای صفا و ای وفا در جور عشق

ای خوشا و ای خوشا اقبال عشق

ای بده جانتر ز جان دیدار عشق

وی فزون از جان و جا اقبال عشق

تا ز اخلاص و ریا بیرون شدم

جان اخلاص و ریا اقبال عشق

گر بگردد آفتاب از ضعف نیست

نقل کرد از جا به جا اقبال عشق

خلق گوید عاقبت محمود باد

عاقبت آمد به ما اقبال عشق

من دهان بستم که بگشادست پر

در دل خلق خدا اقبال عشق

بد دعا زنبیل و این دولت خلیل

می‌نگنجد در دعا اقبال عشق

وحدت عشقست این جا نیست دو

یا توی یا عشق یا اقبال عشق