سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲

آن پری کیست که از عالم جان روی نمود؟

وین چه حوری است که بر ما در فردوس گشود؟

دل به پروانه غم شمع من از من بستند

می به پیمانه جان لعل تو بر من پیمود

گرچه آواز رباب است مخالف با شرع

راستی او ره تحقیق به عشاق نمود

در گل تیره ما گشت نهان خورشیدی

روی خورشید به گل چون بتوانم اندود

ما چو عودیم بر آتش، مکش از پا دامن

کز وفا دود برآید چه زیانت زان دود؟

عمر ما کم شد و عشق تو فزون پنداری

کانچه کم گشت زعمرم همه در عشق فزود

آنچنان نازکی ای گل که اگر با تو نسیم

دم زند، روی تو چون لاله شود خون آلود

دیده ما به خیال لب عنابی تو

بس که از جام زجاجی عنبی می‌ پالود

بنشستیم پس پرده تقوی، عمری

ناگهان باد هوا آمد و آن پرده ربود

سود سلمان همه این است که سر بر در تو

سود و سرمایه خود را چه زیان کرد و چه سود