فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۰

اگر بدیم و گر نیک خاکسار توایم

فتاده بر ره تو خاک رهگذار توایم

بلندی سرما خاکساری در تست

بنزد خلق عزیز بم از آنکه خوار توایم

توئی قرار دل ما اگر قراری هست

و گر قرار نداریم بیقرار توایم

بسوی تست بهر سو که میکنیم سفر

بهر دیار که باشیم در دیار توایم

اگر اطاعت تو میکنیم مخلص تو

و گر کنیم گناهی گناه کار توایم

بهر چه در دل ما بگذرد تو آگاهی

اگر ز خلق نهانیم آشکار توایم

ز کردهای بد خویشتن بسی خجلیم

بپوش پردهٔ عفوی که شرمسار توایم

اگر چه نامه سیاهیم از اطاعت تو

چو فیض دشمن دیویم و دوستدار توایم

بگوش هوش شنیدم که هاتفی میگفت

غمین مباش که ما یار غمگسار توایم