فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲

با خیالت شور و مستی میکنم

در وصالت ترک هستی میکنم

از دو چشم مست تو خون میخورم

وز لب لعل تو مستی میکنم

زهر چشمی دارم نوش لبی

خستگی و تندرستی میکنم

مست میگردم چو پستم میکنی

سربلندیها ز پستی میکنم

در شب صول تو بندم زلها

فکر روز تنگدستی میکنم

گرچه عالی همتم در کار عشق

پیش بالای تو پستی میکنم

فیض دایم مست و هرگز می نخورد

از شرابت عشق مستی می‌کنم