دور شو از پنج خصلت ای پسر
تا نریزد آب رویت در نظر
اولاً کم گوی با مردم دروغ
زانکه گردی از دروغت بی فروغ
هر که استیزه کند با مهتران
آب روی خود بریزد بی گمان
پیش مردم هر کهرا نبود ادب
گر بریزد آبرو نبود عجب
از سبکساران مباش ای نیک خوی
کز سبکساری بریزد آب روی
ای پسر با مهتران کمتر ستیز
وز حماقت آب روی خود مریز
گر به عالم آب روی بایدت
دایما خُلق نکو میبایدت
هر که آهنگ سبکساری کند
از وی آب روی بیزاری کند
جز حدیث راست با مردم مگوی
تا نگردد آب رویت آب جوی
از خلاف و از خیانت باش دور
تا بود پیوسته در روی تو نور
گر همیخواهی که گویندت نکو
ای برادر هیچ کس را بد مگو
تا نباشی در جهان اندوهگین
از حسد در روزگارِ کس مبین