عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۴ - سؤال کردن شبلی از منصور

چو شد منصور بردار آن سرافراز

ازو پرسید شبلی آن زمان باز

که ای دانای اسرار حقیقت

جوابی ده مرا زود از شریعت

که از سر اناالحق باز گویم

که از که دیدهٔ این باز گویم

بگو اسرار اکنون تا بدانم

حقیقت چیست تا روشن بدانم

که گفت اینجا اناالحق در نمودم

که نو میگوئی اینجا بر سردار

زشرع این راز دور است ای شه دل

از آن گفتم که هستی آگه دل

چرا میگوئی اینجا گه اناالحق

مرا برگوی اکنون راز مطلق

نه شرعست اینکه میگوئی در اینجا

ازین گفتن چه میجوئی در اینجا