عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۳ - در بیان اولیائی که تحصیل علم کرده باشند و اولیائی که امی باشند

گروهی علم ظاهر را بخوانند

فروع و اصل او یکسر بدانند

بکار آرند علم ظاهر خویش

شوند بینای اصل ظاهر خویش

کم افتد سهو اندر راه این جمع

که نور علم ایشان هست چون شمع

شوند غواص در بحر شریعت

بیابند اندرو درّ حقیقت

روش بس تیز دارند اندرین راه

ز سرّ کار گردند زود آگاه

بیابند آنگهی علم عطائی

کز آن روشن شود سر خدائی

شود علم لدنی یار ایشان

برآید در دو عالم کار ایشان

چو آن علم لدنی را بدانند

ز جمله علمها دامن فشانند

بود امّی گروهی چند دیگر

ندانسته نخوانده هیچ دفتر

ولی اعمال ایشان جمله با شرع

موافق باشد اندر اصل با فرع

بتعلیم خدا علمی بدانند

کزان دانش همیشه زنده مانند

ز قول و فعلشان هر چیز کاید

بود مستحسن اندر شرع و شاید

همه اقوال ایشان گر بجویند

حقیقت شرع باشد آنچه گویند

اصول شرع و قانون طریقت

بدانند جملگی اندر حقیقت

از ایشان گر کسی پرسد سئوالی

جواب او بگویند بی خیالی

بوند از جمله قومی با سلامت

برایشان نگذرد هرگز ملامت

براه شرع و تقوی در بکوشند

بظاهر حال خود از کس نپوشد

همه کس نیک ظن باشد بر ایشان

مگر آنکو بود در دین پریشان

ملامت ورز باشند جمع دیگر

شده منکر بر ایشان قوم یکسر

همیشه در ملامت عشقبازند

که یک دم با سلامت درنسازند

نگردد صادر از ایشان گناهی

بجز تقوی نپویند هیچ راهی

بمردم در نمایند ظاهر خویش

که تا گویند هستند جمله بد کیش

ولیکن ترک یک سنّت نگویند

به عمر خود ره بدعت نپویند

بترک جاه کان سدیست محکم

بگویند و شوند فارغ ز هر غم

ز نام وننگ خود آزاد گردند

چوانکاری کنی دلشاد گردند