عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۴۴

زین کژ که به راستی نکو میگردد

ماییم و دلی که خون درو میگردد

ای بس که بگردیم من و چرخ ولیک

من خاک همی گردم و او میگردد