عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۳۸

آن را که ز سلطان یقین تمکین نیست

گو از بر من برو که او را دین نیست

دریای عجایب است در سینهٔ من

لیکن چه کنم که یک عجایب بین نیست