عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۳۱

دل میبینم عاشق وآشفته ازو

جان هر نفسی گلی دگر رُفته ازو

شکر ایزد را که آنچه در جان من است

در گفت نیاید این همه گفته ازو