عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۶

یک قطره ز فقرِ دل سوی صحرا شد

سرمایهٔ ابر و دایهٔ دریا شد

در هشت بهشت بوی مشک افتادست

زین رنگ که بر رگوی ما پیدا شد