عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۷

شمع آمد و گفت: میفروزم همه شب

کز سوختن است همچو روزم همه شب

هر چند زبان چرب دارم همه روز

از چرب زبانی است سوزم همه شب