عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۰

شمع آمد و گفت: می بر افروزندم

تا کشتن و سوختن در آموزندم

هرگز چون شمع سایه نبود کس را

از بهر چه میکُشند و میسوزندم