عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۸

شمع آمد و گفت: جانم آتشخانه است

وز آتشِ من هزار دل دیوانه است

من همچو درختِ موسی آتش دارم

موسی سراسیمهٔ من پروانه است