عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۵

شمع آمد و گفت: من نیم عهد شکن

یک ذرّه نبود بیوفایی در من

آتش بر من همه جهان کرد سیاه

من از آتش همه جهان را روشن