عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳

شمع آمد و گفت: جان فشان آمدهام

کز کشتن و سوختن به جان آمدهام

آتش به زبان از آن برآرم هر شب

کز آتشِ تیزتر زبان آمدهام