عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۳۵

شمعم که خوشی میان سوزم بکُشند

گر بهتر و گر بتر فروزم بکُشند

گر شمع نیم چرا به هر جمع مرا

شب میسوزند تا به روزم بکُشند