عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۳۱

خورشید ز سوزِ من سراسیمه بسوخت

مه را ز طنابِ آه من خیمه بسوخت

چون شمع تنم بماند دانی که چه بود

یک نیمه در اشک رفت و یک نیمه بسوخت