عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۴۰

آن شب که بود وصال جان افروزم

من جملهٔ شب حیلهگری آموزم

از هر مژه سوزنی کنم تا شب را

بر صبحدم روز قیامت دوزم