عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۱۸

ای شب تو طریقِ زلفِ جانان داری

یعنی نتوان گفت که پایان داری

ای صبح مرا جان به لب آمد امشب

آخر نَفَسی بزن اگر جان داری