عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۳۰

گل گفت: چو نیست هفتهای روی نشست

از کم عمری پشت امیدم بشکست

هر چند چو آتشم بدین سیرآبی

بر خاک فتاده میروم باد به دست