عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۱۸

گل گفت که تا چشم گشادند مرا

دیدم که برای مرگ زادند مرا

هر چند که صد برگ نهادند مرا

بی برگ به راه سر بدادند مرا