عطار » مختارنامه » باب چهل و سوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۹

دل چون دل من غم زده نتواند بود

صد واقعه بر هم زده نتواند بود

تا شربت عالم نشود خونابه

قوت من ماتم زده نتواند بود