عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۲۳

چون درد و دریغ از دل ریشم بنشد

جان شد به دریغ ودرد خویشم بنشد

گفتم که چو سایه میروم از پس او

این نیز چه سود چون ز پیشم بنشد