عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۳

آن راز که دل به دیده میگوید باز

و آن چیز که گم نکرد میجوید باز

تا کرد دلم درد ترا مرهمِ صبر

دردی دگر ازتو روی میشوید باز