عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۱۱

زلفِ تو به هم در اوفتاده عجب است

گه سرکش و گاه سر نهاده عجب است

جانا! مژهٔ من است در آب مدام

تیرِ مژهٔ تو آب داده عجب است!