عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۳۷

دوش آمد و بنشست به صد زیبایی

برخاست ز زلفش این دلِ سودایی

میپیمودم زلفش و عقلم میگفت

سودای سیاه است چه میپیمایی