عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۳۵

دوش آمد و گفت: ای وطن بگرفته

دو کون به هم ز جان و تن بگرفته

چون من همهام تو هیچ شرمت بادا

من آمده و تو جای من بگرفته