عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۳۱

دوشش دیدم چو زلف خود در تابی

میشد چو مرا بدید در غرقابی

گفتا که برِ تو خواهم آمد فردا

گفتم:‌اگر امشبم ببینی خوابی