عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۲۹

دوش آمد و گفت: مردمِ دوراندیش

از خویش به جز هیچ نیابد کم و بیش

می بر نتوان گرفت این پرده ز پیش

گر برگیرم ز خویش من مانم و خویش