عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۲۶

دوش از برِ خویش سرنگونم میتاخت

تیغی به کف آورده برونم میتاخت

چون خونِ دلم ز حد برون قوّت کرد

برخویش زدم تیغ که خونم میتاخت