عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۱۳

دوش آمد و گفت: خویش را دشمن باش

در تیرگی اوفتادهٔ روشن باش

از خویش چو خشنود نبودی نفسی

بیخویشتن آی و یک دمی با من باش