عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۵

چون دل ز غم عشق تو یک ره جان برد

پنداشت غمت بسر توان آسان برد

و امروز به دستیم برون آمدهای

کاین دست به هیچ رو به سر نتوان برد