عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۴

ای گشته دلم بی تو چو آتشگاهی

وز هر رگ جان به آتش تو راهی

چون میدانی که دل پر آتش دارم

ناآمده بگذری چو آتش خواهی