عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۵۱

گر در طلبت ز روی تو مانم باز

در کوی تو تن فرودهم در تک و تاز

گر دست طلب به وصل رویت نرسد

سر بر پایت بسر برم عمر دراز