عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۶۹

دیرست که در کوی تو دارم گذری

گر وقت آمد به سوی من کُن نظری

ور در خورِ کشتنم مکش دردِ سری

در پای خودم کُش نه به دستِ دگری