عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۶۲

عمری دل من غرقهٔ خون بی تو بزیست

وز پای فتاده سرنگون بی تو بزیست

و امروز که در معرکهٔ مرگ افتاد

در حسرت آن مُرد که چون بی تو بزیست