عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۴۵

شوقی که مرا در طلب روی تو خاست

گر برگویم به صد زبان ناید راست

گر بنشینی تا به قیامت برِ من

سیرت نتوان دید به چشمی که مراست