عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۱۶

عشق تو که همچو آتشم می‌آید

در خورد دل رنج‌کشم می‌آید

در بیم تو و امید تو پیوسته

زیر و زبر آمدن، خوشم می‌آید