عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۸

گفتم که اگرچه هست کارم بنظام

از ترس تو میطپم چو مرغی در دام

گفتا:‌ترسان به از خداوند غلام

چون میترسی مترس و میترس مدام