عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۳۵

ای دل بندی بس استوارت افتاد

ناخورده می عشق، خمارت افتاد

اندیشه نمیکنی و درکار شدی

باری بنگر که با که کارت افتاد!