عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۵

جانان آمد قصد دل و جانم کرد

بنمود ره و سلوک آسانم کرد

با این همه جان میکنم و میکوشم

وین میدانم که هیچ نتوانم کرد