عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۴

آن دل که سراسیمهٔ عالم بودی

یک ذرّه ندید از همه عالم سودی

هر سودایی که بود بسیار بپخت

حاصل نامد زان همه سودا دودی