عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۱

عمری بدویدم از سر بیخبری

گفتم که مگر به عقل گشتم هنری

تا آخر کار در پس پردهٔ عجز

چون پیرزنان نشستهام زارگری