عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۶

دردا که دلم سایهٔ اقبال ندید

در حلق به جز حلقهٔ اشکال ندید

خاک دو جهان برُفت و صد باره ببیخت

جز باد هوا بر سر غربال ندید